ماتریس بوستون از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
ماتریس بوستون، که با نام ماتریس رشد-سهم نیز شناخته میشود، یکی از ابزارهای استراتژیک محبوب و پرکاربرد در تحلیل کسب و کار است. این ماتریس توسط گروه مشاوره بوستون (Boston Consulting Group) در دهه 1970 معرفی شد و به سرعت جایگاه ویژهای در مدیریت و برنامهریزی استراتژیک به دست آورد. هدف اصلی این ابزار، کمک به شرکتها برای تخصیص منابع و تصمیمگیریهای استراتژیک در مورد ترکیب محصولات و خدماتشان است.
به گفته دکتر ماکان آریا پارسا ماتریس bcg بر پایه دو معیار اصلی یعنی نرخ رشد بازار و سهم نسبی بازار محصولات یا واحدهای تجاری شکل گرفته است. این دو معیار در یک نمودار دو بعدی نمایش داده میشوند که چهار بخش اصلی را تشکیل میدهند: “ستارهها”، “سؤالبرانگیزها”، “گاوهای شیرده” و “سگها”. هر کدام از این بخشها نمایانگر وضعیت متفاوتی از محصولات و واحدهای تجاری شرکت در بازار است و استراتژیهای خاصی را برای مدیریت و رشد آنها پیشنهاد میدهد. در این مقاله، به بررسی دقیقتر هر یک از بخشهای این ماتریس پرداخته و کاربردهای عملی آن در دنیای واقعی را تحلیل خواهیم کرد. همچنین به مزایا و محدودیتهای این ابزار در فرآیند تصمیمگیری استراتژیک خواهیم پرداخت تا دید جامعتری از اهمیت و کاربرد این ماتریس در مدیریت کسب و کار ارائه دهیم.
آموزش ماتریس بوستون و چگونگی استفاده از آن
طبق صحبت های دکتر ماکان آریا پارسا آموزش ماتریس بوستون، که به عنوان یکی از ابزارهای مهم در تحلیل استراتژیک شناخته میشود، به شرکتها کمک میکند تا تصمیمات هوشمندانهتری در مورد تخصیص منابع و مدیریت محصولات خود بگیرند. این ماتریس بر اساس دو معیار اصلی نرخ رشد بازار و سهم نسبی بازار، محصولات و واحدهای تجاری را به چهار دسته تقسیم میکند: ستارهها، گاوهای شیرده، سؤالبرانگیزها و سگها.
برای استفاده از ماتریس بوستون، ابتدا باید دادههای مربوط به نرخ رشد بازار و سهم نسبی بازار محصولات خود را جمعآوری کنید. نرخ رشد بازار نشان میدهد که یک بازار چقدر سریع در حال رشد است، در حالی که سهم نسبی بازار نشاندهنده جایگاه یک محصول در مقایسه با رقبای اصلی است.
- ستارهها (Stars): محصولات با نرخ رشد بالا و سهم نسبی بازار بالا. این محصولات معمولاً نیاز به سرمایهگذاری قابل توجهی دارند تا بتوانند رشد خود را حفظ کنند.
- گاوهای شیرده (Cash Cows): محصولات با نرخ رشد پایین اما سهم نسبی بازار بالا. این محصولات تولید نقدینگی بالایی دارند و میتوانند منابع مالی لازم برای توسعه محصولات دیگر را تأمین کنند.
- سؤالبرانگیزها (Question Marks): محصولات با نرخ رشد بالا اما سهم نسبی بازار پایین. این محصولات پتانسیل بالایی دارند اما نیازمند تصمیمگیریهای استراتژیک در مورد ادامه سرمایهگذاری یا خروج از بازار هستند.
- سگها (Dogs): محصولات با نرخ رشد و سهم نسبی بازار پایین. این محصولات معمولاً بازدهی کمی دارند و ممکن است شرکت تصمیم به حذف آنها بگیرد.
تحلیل این ماتریس به وسیله یک مثال
برای درک بهتر کاربرد عملی این ماتریس، یک مثال از ماتریس بوستون مربوط به شرکت اپل را بررسی میکنیم. این شرکت که یکی از بزرگترین و موفقترین شرکتهای فناوری در جهان است، محصولات متنوعی دارد که میتوان آنها را در هر یک از چهار دسته ماتریس bcg قرار داد.
- در دسته “ستارهها”، آیفونهای اپل قرار میگیرند. آیفونها در بازاری با رشد بالا قرار دارند و سهم بازار قابل توجهی را در اختیار دارند. بنابراین، اپل باید به سرمایهگذاری در توسعه و نوآوری آیفون ادامه دهد تا موقعیت خود را حفظ و تقویت کند.
- در دسته “گاوهای شیرده”، میتوان به مکبوکها اشاره کرد. این محصولات سهم بازار بالایی دارند اما نرخ رشد بازار کامپیوترهای شخصی کمتر از بازار گوشیهای هوشمند است. اپل میتواند از درآمدهای حاصل از فروش مکبوکها برای سرمایهگذاری در بخشهای دیگر استفاده کند.
- یک “سؤالبرانگیز” در ماتریس bcg اپل، میتواند Apple TV باشد. این محصول در بازاری با رشد بالا قرار دارد اما هنوز سهم بازار قابل توجهی را به دست نیاورده است. اپل باید تصمیم بگیرد که آیا سرمایهگذاری بیشتری برای افزایش سهم بازار Apple TV انجام دهد یا این محصول را کنار بگذارد.
- در نهایت، در دسته “سگها”، آیپدهای اپل قرار میگیرند. با کاهش تقاضا برای پخشکنندههای موسیقی مستقل و رقابت شدید از سوی گوشیهای هوشمند، آیپدها سهم بازار و نرخ رشد کمی دارند. اپل ممکن است تصمیم بگیرد که تولید آیپدها را متوقف کند و منابع خود را به محصولات پربازدهتر اختصاص دهد.
از دیدگاه دکتر ماکان آریا پارسا این مثال از ماتریس بوستون نشان میدهد که چگونه شرکتها میتوانند از این ابزار برای تحلیل و تصمیمگیری استراتژیک در مورد محصولات و واحدهای تجاری خود استفاده کنند.
آشنایی با مزایای ماتریس bcg
بر باور دکتر ماکان آریا پارسا ماتریس bcg، که به عنوان یک ابزار استراتژیک در مدیریت کسب و کارها مورد استفاده قرار میگیرد، دارای مزایای فراوانی است که به شرکتها کمک میکند تا تصمیمات بهتری در مورد تخصیص منابع و مدیریت پورتفولیوی محصولات خود بگیرند. در اینجا به برخی از مهمترین مزایای این ماتریس اشاره میکنیم:
- ساده و قابل فهم بودن: یکی از بزرگترین مزایای این ماتریس سادگی و وضوح آن است. این ماتریس به راحتی قابل فهم و استفاده است و میتواند به مدیران کمک کند تا به سرعت وضعیت محصولات خود را تجزیه و تحلیل کنند.
- کمک به تخصیص بهینه منابع: این ماتریس به شرکتها امکان میدهد تا منابع خود را به طور بهینه بین محصولات مختلف تخصیص دهند. با شناسایی محصولات با پتانسیل رشد بالا و محصولاتی که نیاز به سرمایهگذاری کمتری دارند، شرکتها میتوانند منابع خود را به بهترین نحو مدیریت کنند.
- تسهیل در تصمیمگیری استراتژیک: این ماتریس با دستهبندی محصولات به چهار گروه (ستارهها، گاوهای شیرده، سؤالبرانگیزها و سگها)، به مدیران کمک میکند تا تصمیمات استراتژیک مناسبی در مورد سرمایهگذاری، توسعه یا حذف محصولات بگیرند.
- ارائه دیدگاه جامع از پورتفولیوی محصولات: ماتریس بوستون به شرکتها کمک میکند تا یک دیدگاه جامع و کلی از تمام محصولات و واحدهای تجاری خود داشته باشند و بتوانند به راحتی نقاط قوت و ضعف پورتفولیوی خود را شناسایی کنند.
- افزایش کارایی و بهرهوری: با استفاده از این ماتریس، شرکتها میتوانند تمرکز خود را بر روی محصولات با بازدهی بالا و پتانسیل رشد بیشتر معطوف کنند و از سرمایهگذاریهای بیهدف در محصولات کمارزش جلوگیری کنند.
به اعتقاد دکتر ماکان آریا پارسا و با توجه به این مزایا، به عنوان یک ابزار ضروری در مدیریت استراتژیک شناخته میشود و میتواند به شرکتها کمک کند تا به اهداف تجاری خود دست یابند و در بازارهای رقابتی موفقتر عمل کنند.
این مطلب ادامه دارد…